کتاب به جای جوراب!

    امتياز داده شده به اين مطلب:
    ( 0 نفر به اين مطلب امتياز داده است )

    کتابفروشی یک دستفروش نوجوان در هند - منبع عکس صفحه فیس‌بوک پائولو کوئلیوچند هفته پیش دوستی توجه‌ام را به مطلبی در صفحه‌ی فیس‌بوک "پائولو کوئلیو" نویسنده معروف برزیلی (نویسنده کتاب "کیمیاگر" و بسیاری عنوان‌های پرفروش دیگر) جلب کرد. ماجرا از این قرار بود که شخصی از هند تصویر یک نوجوان دستفروش را برای کوئلیو فرستاده بود. عکس، این دستفروش جوان را در خیابان‌های دهلی نشان می‌دهد که مشغول فروش کتاب است و در میان کتاب‌هایی که در دست دارد دو عنوان از کتاب‌های کوئلیو، که احتمالا کپی غیرقانونی هم هستند، به چشم می‌خورد.

    نکته جالب اما، عکس‌العمل کوئلیو به این ماجرا بوده. در حالی که اغلب نویسندگان ساکن در ممالک جهان اول به هنگام مواجهه با پدیده کپی غیرمجاز آثارشان برمی‌آشوبند و عصبانی می‌شوند و بر باعث و بانی‌اش لعنت می‌فرستند، کوئلیو از دیدن عکس خوشحال هم شده! او در صفحه فیس‌بوک‌اش، به عنوان توضیح عکس آورده بود:

    "در کوچکترین کتابفروشی دنیا، میان بازوهای یک نوجوان، دو عنوان از کارهای من به چشم می‌خورد.

    (توضیح: من می‌دانم که مردم این کتاب‌ها را کپی غیرقانونی و "دزدی" می‌دانند. اما این برای من افتخار است و برای این مرد جوان راه شرافتمندانه‌ای که بتواند امرارمعاش کند)"

    همین عکس‌العمل باعث شد که "پست" کوئیلو در چندین نشریه اینترنتی دیگر هم منعکس شود و به قول مطبوعاتی‌ها، ماجرا "خبرساز" شود.

    خواندن و دنبال کردن این مطلب چند نکته را به نظرم آورد که فکر کردم اینجا برایتان بنویسم.

    اول اینکه مدتهاست در مورد این مساله رویاپردازی می‌کنم که کاش می‌شد روزی روزگاری دستفروش‌های شهرمان را سازماندهی کنیم تا به جای جوراب و سیم ظرفشویی و سوزان‌نخ‌کن و ... کتاب بفروشند (یا علاوه بر اینها، کتاب هم بفروشند!) نمی‌دانم چرا دچار این توهم هستم که با انتخاب کتاب مناسب و مقداری آموزش احتمالا می‌توان با این برنامه هم کتاب فروخت و هم دستفروش‌های فعلی را از مدل "از صبح تا حالا چیزی نخورده‌ام، ترا خدا یه دونه بخر" به فروشنده‌های متمدن‌تر و بافرهنگ‌تری تبدیل کرد. بله، بله، می‌دانم که احتمالا دچار توهم شدید شده‌ام (خودم که چند خط بالاتر اعتراف کردم) اما خب رویای قوی‌ای است و هروقت سوار اتوبوس یا مترو می‌شوم با دیدن خیل دستفروش‌هایی که خرت و پرت‌های بی‌مصرف (برای من) را می‌فروشند یا خواننده‌های بدصدایی که به بدترین وضع ممکن "برنامه‌ای هنری" اجرا می‌کنند، تخیل این رویا در ذهن من کلید می‌خورد و دقایقی مرا به هپروت می‌برد!

    نکته توجه‌برانگیز دوم، که در منابع دیگر هم به آن اشاره شده بود، ترکیب جالب و حرفه‌ای کتاب‌هایی بود که دستفروش حاضر در عکس برای عرضه و فروش انتخاب کرده بود. به جز دو کتاب کوئلیو که یکی از آنها Adultery، تازه‌ترین نوشته‌ی نویسنده (منتشر شده در سال 2014) است (و بدون آنکه چیزی از محتوایش بدانم با توجه به  نامش تصور می‌کنم که در ایران مجوز انتشار نخواهد گرفت!)، دو کتاب آشنای دیگر هم برای ما جیره‌کتابی‌ها در دستان دستفروش به چشم می‌خورد. یکی کتاب "من ملاله هستم" و دیگری "خطای ستارگان بخت ما". این "ترکیب ادبی" همانطور که گفتم ناظر بر آن تاکید چند خط قبل است که با "انتخاب کتاب مناسب" (و البته عرضه‌ی آنها در محل مناسب برای مخاطبینی که این ترکیب توجه‌شان را جلب می‌کند) زنده و feasible کردن آن رویا می‌تواند کار چندان غیرممکنی هم نباشد.

    کافیست توجه کنیم که کوئلیو نویسنده‌ای است که شهرت‌اش نیاز به جار زدن ندارد. پس پیدا کردن خریدار برای تازه‌ترین کتاب‌هایش وسط خیابان‌های دهلی نباید کار سختی باشد. ملاله یوسف‌زی، شخصیت جوان و "توی بورسی" است که در همین سال برداشته شدن عکس، برنده جایزه نوبل شده و اصل و نسب جهان سومی‌اش احتمالا توجه بسیاری از اهالی شبه‌جزیره‌ی هند را به او جلب می‌کند. "خطای ستارگان بخت ما" کتاب پرفروش و موفقی بوده که به همین خاطر هالیوود در همین سال 2014 فیلم موفقی از روی آن ساخته و اکران کرده و ... خلاصه به نظر می‌رسد که مرد جوان کتاب‌هایش را خوب انتخاب کرده و بقیه‌اش دیگر بستگی به این دارد که کجا پاتوق کند و با چه کیفیتی سر و صدا به راه بیاندازد!

    خلاصه اینکه علاوه بر انتخاب مناسب کتاب‌ها، آشنا بودن عنوان تعدادی از کتاب‌های موجود در عکس هم باعث شد احساس "وصل بودن" بکنم. اینکه ما هم همان کتاب‌هایی را می‌خوانیم که خیلی‌های دیگر در جاهای دیگر دنیا آنها را می‌خوانند (و همان فیلم‌هایی را می‌بینیم که ...، و همان موسیقی‌ای را گوش می‌کنیم که ... و ...) پس در این دهکده جهانی خیلی هم تنها و دورافتاده نیستیم!

    نظر بدهيد

    تصویر امنیتی
    تصویر امنیتی جدید

    حقوق كلیه مطالب منتشر شده در این پایگاه اطلاع‌رسانی متعلق به جیره‌كتاب است